ناتانناتان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

مامی ناتان

قسمت دوم خاطره

1392/2/16 18:52
نویسنده : بیتا
591 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای سخت باوحشت سقط...

امروز دکتربرام سونو نوشت وگفت باید آمپول بزنی وشیاف و قرص استفاده کنی وباید استراحت مطلق داشته باشی.اگه بعداز این چهار تا آمپول دوباره خونریزی داشتی به احتمال زیاد بچه سقط میشه.خیلی ناراحتم اما استرس وضع رو بدتر میکنهناراحت

توی راه برگشت رفتم دنبال همسرم داروها رو خریدیم ازهمون داروخونه یه کتاب درموردبارداری خریدیم به نام رافابس ورفتیم یکی ازآمپولها روزدم.

حالا صبحها که بیدار میشم اول کتابم رو میخونم وسعی میکنم به سقط فکر نکنم بااینکه هشت روز از آزمایش بارداریم گذشته اما میل به هیچ غذایی ندارم

١٩ دی رفتم برای دوباره ویزیت شدن دکتر برام سونو انجام داد وقلب نی نی رو نشونم داد فدای قلبت عزیزم چون خیله کوچیکه قلبش رو میشه دید اما صدای قلبش رو نه هنوز. دورش هنوز خونه باید استراحت کنی  اما تنها چیز خوبی که گفت این بود که جنین کمبود رشد نداره بازجای شکرش باقیه

٢١ دی خونریزیهام شدیدتر شد مجبور بودم آمپولها روتوی خونه بزنم نمیدونم این جنین سالمه یانه آخه همه میگن حتما سالم نیست ومیخواد سقط بشه نمدونم چی بگم روزهای سختیهکلافه

امروز وقت دکتردارم وزنم پایین اومده اما فشارم رفته بالاجنین سالم بود ودورش هم خونی نداشت قربون قدش بشه مامی ١٩ میلیمتر بود قلبخیلی خوشحالم زود تند سریع به همه دوست وفامیل مخابره شد خرما کوچولوی شیرینم داره بزرگ میشه

اما ازاین خبر چند روزی نگذشته بود که همه چیز مثل قبل شد انگارنبایدروز خوش ببینم وقتی اینطورمیشه دیگه بازمین وزمان سر جنگ دارم اماوقتی میرم ودکتر نی نی رو نشونم میده گل از گلم میشکفه وخوش اخلاق میشم

امروز ١٠ هفته وچهار روزشه روز عشق هم هست و برای اولین بار از رو شکم سونو شدم وبابایش هم نی نی کوچولوش رودید

تصمیم گرفتم دکترم رو عوض کنم ورفتم پیش دکتر واقعا ماهری که همه تاییدش میکنن پرونده تشکیل دادم کلی دارو داد وآمپولها رو هم عوض کرد وآمپول روگام هم نوشت آخه من گروه خونیم منفیه اما نمیدونستم که وسط بارداری هم روگام میزنن

روز بعد روگام روزدم امروز وقتی بابایی توجیبی ها رو میداد به نی نی هم پول داد نی نی مون قبل از اومدن حق وحقوقش محفوظه البته با وکیل مدافعه ای مثل من خنده

امروز ٥٩ روز گذشته تمام وقت هم سمت چپ زیر دلم درد میکنه و دستم هم همیشه روشه احساس کردم نی نی تکون خورد شاید هم اشتباه بودخجالت

امروز وقتی برای خرید رفتیم فروشگاه واسش یه پستونک خوشگل آبی خریدم فداش شم فداش شمماچ

منتظر ادامه خاطره باشید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مامی ناتان می باشد