ناتانناتان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

مامی ناتان

قسمت هشتم خاطره

1392/2/20 4:14
نویسنده : بیتا
543 بازدید
اشتراک گذاری

نگراننمیدونم چرا پسرم بعد از شیر خوردن بالا میاره

نمیدونم چرا پسرم بعد از شیر خوردن بالا میاره بردمش دکتر میگه طبیعیه ودر اکثر بچه ها هست البته مدتهای زیادی با این مشکل دست وپنجه نرم کردیم تا خود به خود خوب شود دکترش یه شربت داد وگفت برای بلند شدن قد مفیده

٣٠ مرداد برای اولین بار رفتیم خونه مامان بابایی

٩ شهریور عید فطر بود وما رفتیم خونه مامان مامانی واولین مسافرت نه چندان بلند پسرمه وپسرم اولین باره که دریا رو دیده ویعد از سه روز برگشتیم خونه خودمون

١٧ شهریور پسرم ٤٠ روزه شده بردمش مرکز بهداشت وزنش شده بود٤ کیلو٢٠٠ گرم قد٥٢ ودور سرش ٣٧ فداش شم پسرم آقاست وقتی حمومش میکنم گریه نمیکنه. یه جوشهایی هم روی صورتش زده باز هم شال وکلاه کردیم ورفتیم دکتر .دکتر هم یه لیست بلند بالایی نوشت وخلاصه گفت اینها رو نخور ای بابا این جوش زده من باید چیزی نخورم چه گرفتاری شدم ها چشمک

٢ شهریور پسرم روی پاهای بابایش نشسته بود ومن هم نازش میکردم وگلم لبش رو از هم باز کرد وبرام خندید این اولین خنده ناتان بود اما من وباباش از سر شوق بلند بلند خندیدیم ولبخند پسرم از لبهاش محو شد"مامان ژونی من قلفم دعیفها آلوم تر بتندین دیده"

٧ مهر با صدای گوش نواز آقا ناتان از خواب بیدار شدم یادم اومد که باید بریم مرکز بهداشت وواکسن بزنه یکیش رو خورد دوتای دیگه رو به رونهای کوچیکش زدن وبرگشتیم خونه بچه بی گناه من همش میگفت نه نه نه انگار درد بچها رو به حرف میاره دلم سوخت دلم سوخت دلم سوخت گریه

اما وزنش شد ٥کیلو٢٠٠ گرم وقدش ٥٦ این نکته جای خوشحالی داشت

١٣ مهر پسرم در هر دوره از سنش به شیوه خاصی میخوابه .دوره بسته بندی .اون روز مامانم داش اون رو با یه پارچه  میبست که نی نی لای لایش کج شد وبچه ام داشت میفتاد البته مامانم گرفتش وبه زمین نرسید خیلی ترسیدم وبغلش کردم وبهش شیر دادم وکلی گریه کردم آخه ترسیده بودم

١٦ مهر روز جهانی کودک .کودکم پاره تنم.عمرم روزت مبارک قلب

یادمه وقتی هنوز خونه مامانم بودم یه همسایه داشتیم که یه پسر کوچولو داشت اون روز پسرش گریه میکرد مامانم پرسید چی شده چرا گریه میکنه با حالت جدی وعصبانی گفت اذیتم میکنه کتکش زدم این هم هدیه روز کودکشلبخند

"مامان ژون بد آموژی داله ننویش ننویش"البته مامانهای مهربون شما ازاین هدایا به نی نی هاتون ندینها اون ها هدیه پروردگار از سر لطف به ماهاست

٢١ آبان اولین شیرین کاری ناتان .ناتان تازه دستهاشو کشف کرده ومیبره بالا جلوی صورتش وهمونطور که چشمش به اونهاست میبره توی دهنش واین باعث چپ شدن چشماش به طرف داخل میشه کلی خندیدم براش قهقهه

٢٩ آبان ناتان رو بغل کردم ورفتم جلوی آینه همون طور که نگاش میکردم ونازش میکردم برای اولین بار باصدای بلند خندید "مامان ژونم چه ژوک بامژه ای گفتیها"

٤ اذر اولین برف رو توی زندگیش دید عزیزم امیدوارم بختت به سفیدی برف باشه

٣٠ اذر اولین شب یلدای پسرمه   که ما هم یه لباس هندونه ای تنش کریم

 

 ٣دی مامانم اومد خونه ما بعد از کمی احوالپرسی ناتان رو بغل کرد ونازش کرد ناتان هم اول خندید بعد آنچنان گریه ای سر داد که بی سابقه بود مامانم طفلکی رفت یه اتاق دیگه واون چند روزی که پیش ما بود نزدیک ناتان نمیشد"فکل کلدی یادم لفته اون لوز داشت منو مینداخت افل نشناخته بودمش" عصبانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

فروشگاه نادین
20 اردیبهشت 92 9:16
فروشگاه ملزومات جشن تولد نادین با قیمت هایی بسیار مناسب منتظر حضور شما دوست عزیز است.
هیراد و عمه لیلاش
21 اردیبهشت 92 0:01
آقا ناتان وبلاگت مبارکه
انشاالله که فقط خاطرات خوب داشته باشی و برات تند تند بنویسنش
تا به امید خدا بزرگ بشی و خودت ادامش بدی


مرسی عزیزم از توجه ای که به وبلاگم کردی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مامی ناتان می باشد